زمینهسازی ظهور
زمینهسازی ظهور
مدالی ویژه بر سینه منتظران و بهخصوص ایرانیان
منتظرانی که آرزوی یاوری امام مهدی(ع) احیاگر دین اسلام را دارند، لازم است خود را به این صفت آراسته کرده و زمینه را برای ظهور آن منجی عالم فراهم کنند.
امام خمینی(ره) در اینخصوص میفرماید: همه ما انتظار فرج داریم و باید در این انتظار خدمت کنیم. انتظار فرج، انتظار قدرت اسلام است و ما باید کوشش کنیم تا قدرت اسلام در عالم تحقق پیدا کند و مقدمات ظهور انشاءالله تهیه شود.
مقام معظم رهبری میفرماید: ما آنوقتی میتوانیم حقیقتاً منتظر بهحساب بیاییم که زمینه را آماده کنیم. برای ظهور مهدی موعود (ارواحنا فداه) زمینه باید آماده بشود و آن عبارت از عمل کردن به احکام اسلامی و حاکمیت قرآن و اسلام است. همانطور که عرض کردم، فرمودهاند: «والله لتمحصن» و «والله لتغربلن» این تمحیص و این امتحان بزرگ که مریدان و شیعیان ولی عصر (ارواحنا فداه) با آن مواجه هستند همان امتحان تلاش برای حاکمیت اسلام است. برای حاکمیت اسلام باید کوشش کنید، ملت بزرگ ما این یک قدم را برداشتند. *
وظایف ما برای فرج حضرت
ظهور بزرگ منجی بشریت، امری مسلّم است و بیهیچ تردیدی واقع خواهد شد. آنچه مهم است اینکه آیا ظهور، تعجیلپذیر است یا خیر؟ و آیا ما وظیفهای برای زمینهسازی آن داریم؟
سخن در این است که چه باید کرد تا این حرکت سرعت گرفته و ظهور تعجیل پذیرد؟ بهتر است پرسشهای اساسی را اینگونه مطرح کنیم که:
آیا بهطورکلی راهی برای تعجیل وجود دارد؟
آیا ممکن است با زمینهسازی مناسب، به ظهور حضرت حجت(ع) شتاب بخشید؟
آیا قرآن در اینباره طرح و سخنی دارد؟
در برابر پرسشهای بالا، با توجه به دیدگاههای مختلف، پاسخهای چندی وجود دارد که در زیر مورد بررسی قرار میگیرد:
دیدگاه نخست
ظهور حضرت حجت، مانند وقوع قیامت به اراده خداوند است و انسانها خواه دوست آنحضرت باشند یا دشمن، هیچ نقشی در آن ندارند؛ باید نظارهگر بود تا اراده الهی بدان تعلق بگیرد و ظهور محقق گردد.
دیدگاه دوم
با توجه به حدیث «امتلاء الارض»، باید در اشاعه ظلم و گسترش جور گام برداشت تا پیمانه پر شده، زمینه ظهور فراهم گردد.
دیدگاه سوم
انگیزه ظهور را باید در عوامل غیبت جستوجو کرد. باید علل غیبت را مورد توجه قرار داد و موانع را برطرف کرد تا زمینه ظهور مهیا شود.
دیدگاه چهارم
باید به وظایفی که در زمان غیبت بر دوش ما گذاشته شده و از ما خواسته شده، عمل کنیم تا در ظهور و قیام حضرت حجت(ع) شتاب لازم پدید آید.
بررسی دیدگاه نخست
دلیل طرفداران نظریه نخست، پارهای از روایات است؛ ازجمله روایت مفضل از امام صادق(ع) که میفرماید «... لانّه هو الساعة التی قال الله تعالی: یسئلونک عن الساعة ایان مرساها، قل: انما علمها عند ربّی لایجلیها لو قتها الاّ هو»
برخی از روایات حتی بحث از مهدی (ع) را نیز ممنوع کرده و آنرا ضلالت دانسته اند؛ چنان که در ذیل آیه: «و ما یدریک لعلّ السّاعة تکون قریبا»
و نیز: یستعجل بها الذین لایؤمنون بها و الذین امنوا مشفقون منها و یعلمون انّها الحقّ الاّ الّذین یمارون فی الساعة لفی ظلال بعید.
راوی میگوید: پرسیدم معنای یمارون چیست؟
حضرت فرمود: یقولون متی ولد؟ و من رأی؟ و این یکون؟ و متی یظهر و کل ذلک استعجالاً لامر الله و شکا فی قضائه و دخولاً فی قدرته؛ شتاب کردن در کار خدا و شک در حکم و دخالت در قدرت او است.
در این دو روایت ضمن آنکه ظهور حضرت حجت را تأویل آیات قیامت دانسته و عجله در وقوع آنرا ناشی از عدم ایمان تلقی کرده است، بحث و پرسش درباره آنحضرت ازجمله زمان ظهور را مراء و محاجّه، شک در قضا و دخالت در قدرت خدا میداند.
در روایت دیگری تصریح دارد به اینکه، امر ظهور قابل تعجیل نیست؛ چنانکه در روایتی از امام صادق(ع) چنین میخوانیم: «ان الله لایستعجل لعجلة العباد، ان لهذا الامر غایة ینتهی الیها، فلو قد بلغوها لمیستقدموا ساعة و لایستأخروا»؛ خداوند بهخاطر شتاب بندگان عجله نمیکند. همانا برای اینکار (ظهور مهدی(عج)) زمانی است که به آن منتهی میشود. پس اگر (بندگان) آن (زمان) را طلب کنند، لحظهای مقدم یا مؤخر نمیگردد.
بنا بر این دیدگاه، انسان جز انتظار تکوینی هیچ نقشی ندارد. همانند کسیکه مسافری دارد و نمیداند کجاست، باید به حکم تکوین چشم به راه باشد تا وصل محقق شود؛ زیرا مطابق اراده و مشیت مطلق الهی، انسان در اینزمینه مسلوبالاختیار است و کاری از وی ساخته نیست. نه قادر است اراده خدا را تغییر دهد و نه میتواند در برابر خواست خدا ارادهای داشته باشد. تشبیه وجه انتفاع از حضرت در زمان غیبت به خورشید در پس ابرها، میتواند مؤید این بینش باشد؛ چراکه بشر نمیتواند بهسادگی ابرها را کنار زده و خورشید را نمایان سازد.
بدیهی است این دیدگاه، با همه وجهه توحیدی و معرفتی که دارد، توجیه عقلانی ندارد و دستکم با اراده، اختیار، تشریع، تکلیف و اذن در دعا منافات دارد.
از سوی دیگر، مذمت استعجال و پرسش از حال آنحضرت، به کسانی اشاره دارد که در وجود حضرت تردید داشتند و با پرسشهای پیدرپی در صدد ایجاد شبهه در اصل وجود مهدی(ع) بودند و چه کسی میتواند بپذیرد که روایات متعددی که در معرفی آنحضرت وارد شده، مراء و محاجه باشد؟
دیدگاه دوم
روایت امتلاء که میفرماید: «المهدی من ولدی تکون له غیبة اذا ظهر یملأ الارض قسطا و عدلاً کما ملئت جورا و ظلما»
این روایت متواتر بین شیعه و سنی است و شکی در آن راه ندارد، اما نمیتواند توجیهکننده اشاعه ظلم، جور، فحشا، منکرات و گناهکاری باشد؛ چراکه این موضوع با روح قرآن کاملاً در تضاد است و نه تنها با تشکیل حکومت اسلامی و اجرای حدود و احکام مخالف است، بلکه با آیات امر به معروف و نهی از منکر، تواصی، ارشاد و تبلیغ نیز ناسازگار میباشد چراکه خواست خداوند و قرآن دعوت به خیر، امر به معروف و نهی از منکر است؛ چنان که میفرماید: «و لتکن منکم امة یدعون الی الخیر و یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر»
پر کردن جامعه از ظلم و جور و گناه و فحشاء، خواست شیطان و منافقان است و این سخن قرآن است که میفرماید: «و من یتبع خطوات الشیطان فانه یأمر بالفحشاء و المنکر»
و نیز میفرماید: «المنافقون و المنافقات بعضهم اولیاء بعض یأمرون بالمنکر و ینهون عن المعروف»
بنا بر این دیدگاه، باید بخش عظیمی از آیات قرآن و پیام آنرا از کار انداخت و در مسیر مخالف آن عمل کرد تا پیمانه پر شود. در سایه شوم این نظریه، همه انقلابهای آزادیبخش، جنگها و حتی قیام ائمه علیهمالسلام محکوم و با بحران مشروعیت دچار میشود؛ برای اینکه بهجای پر کردن پیمانه ظلم، امتلای آنرا به تأخیر میاندازد.
تنها نکتهای که در اینباره میتوان گفت: این است که حدیث امتلاء به ظهور علایم و نشانهها ازجمله گسترش بیعدالتی، گناه و منکرات در آخرالزمان اشاره دارد و این هرگز بهمعنای جواز ارتکاب گناه نمیباشد.
دیدگاه سوم
اینکه باید علت یا علل غیبت را برطرف کرد تا زمینه ظهور فراهم آید، ابتدا باید دید علت یا علل غیبت چیست و پس از آن گفت چه باید کرد؟
در برخی از توقیعات شریفه به این مسأله اشاره شده است که، بیوفایی مردم و گناهان آنان زمینهساز غیبت حضرت حجت شده است. چنانکه میفرماید: «و لو ان اشیاعنا وفقهم الله علی اجتماع من القلوب فی الوفاء بالعهد علیهم، لما تأخر عنهم الیمن بلقائنا و لتعجلت لهم السعادة بمشاهدتنا، علی حق المعرفة و صدقها منهم بنا فما یحبسنا عنهم الا ما یتصل بنا مما نکرهه و لا نؤثره منهم».
مضمون این توقیع این است که بیوفایی شیعیان نسبت به عهد و پیمان با آنحضرت موجب طولانیتر شدن غیبت و حرمان از وصال شده است. این توقیع در حقیقت بیانگر چند نکته اساسی است:
1. دوری از حضرت، ثمره کارهای ناپسند دوستان و شیعیان است؛ «فما یحبسنا عنهم الا ما یتصل بنا مما نکرهه».
2. طولانیشدن غیبت، نتیجه عدم همدلی شیعیان است؛ «و لو ان اشیاعنا و فقهم الله علی اجتماع من القلوب فی الوفاء بالعهد علیهم، لما تأخر عنهم الیمن بلقائنا»
3. همدلی شیعیان در وفای به عهد آنحضرت میتواند عاملی برای تعجیل در ظهور باشد؛ «لتعجلت لهم السعادة بمشاهدتنا».
آری در میان علل غیبت، تنها بیتوجهی و بیوفایی شیعیان، قابل تغییر است که آنرا هم میتوان در قالب وظیفه دعا و انتظار فرج که پس از این در دیدگاه چهارم بدان خواهیم پرداخت، درمان و در ایجاد زمینه ظهور گامی برداشت.
دیدگاه چهارم
احادیث و اخبار رسیده از آن حکایت دارد که همانگونه که مردم در عصر حضور دیگر ائمه نسبت به امام حاضر وظایفی بر عهده داشته و ادا میکردند، در عصر غیبت نیز، افزون بر تکالیف عمومی، در خصوص مسأله غیبت وظایفی بر دوش دارند و باید ضمن وصول به اجرا و ثواب، گامهایی نیز در زمینه ظهور بردارند.
* وظایف عصر غیبت
با توجه به مجموع روایات، وظایف زیر استنباط میشود:
الف: صبر
در روایتی، امام رضا(ع) میفرماید: ما احسن الصبر و انتظار الفرج، اما سمعت قول الله تعالی «فارتقبوا انی معکم رقیب». و قوله عزوجل: «فانتظروا انی معکم من المنتظرین، فعلیکم بالصبر، فانه انما یجییء الفرج علی الیأس و قد کان الذین من قبلکم اصبر منکم».
همانا فرج پس از ناامیدی میآید و کسانیکه قبل از شما بودند، صبورتر از شما بودند. تعبیر «علیکم بالصبر» صراحت دارد در اینکه وظیفه شیعیان در عصر غیبت، صبر بر فراق است.
ب: انتظار
هرچند از روایت بالا وظیفه انتظار نیز بهخوبی معلوم میشود، ولی درباره انتظار باید گفت: پیامبر و ائمه اطهار با تأکید بسیار بر این امر پای فشردهاند؛ در روایتی از پیامبر(ص) میخوانیم که فرمود: «افضل اعمال امتی انتظار الفرج». علی(ع) در پاسخ کسیکه از وی پرسید: «ای الاعمال احب الی الله عزوجل؟» فرمود: «انتظار الفرج». در روایت دیگری امام صادق(ع) میفرماید: «اقرب ما یکون العبد الی الله عزوجل و ارضی ما یکون عنه اذا افتقدوا حجة الله فلمیظهر لهم و حجب عنهم فلمیعلموا بمکانه... فعندها فلیتوقعوا الفرج صباحا و مساءً».
پر واضح است که انتظار بر دو قسم است:
انتظار تکوینی
انتظار تشریعی
در انتظار تکوینی، منتظر بودن بیشتر به شکل منفی و همراه با سستی صورت میگیرد اما انتظار تشریعی، پویا و همراه با علم و عمل است. مؤید این سخن، کلام امام سجّاد (ع) است که میفرماید: «المنتظرون لظهوره افضل اهل کل زمان، لان الله تعالی ذکره، اعطاهم من العقول و الافهام و المعرفة ما صارت به الغیبة عند هم بمنزلة المشاهدة و جعلهم فی ذلک الزمان بمنزلة المجاهدین بین یدی رسول الله(ص) بالسیف، اولئک المخصلون حقا و شیعتنا صدقا و الدعاة الی دین الله سرا و جهرا».
منتظر واقعی در بعد علمی، آنچنان معرفتی دارد که غیبت برای او همانند مشاهده است؛ یعنی در شناخت امام زمان خود، شک و تردید ندارد و در بعد عملی آشکارا و نهان به دعوت و تبلیغ مشغول است.
اگر منتظر منفی، دست بر دست میگذارد و به بهانه اینکه کاری از ما ساخته نیست و کاری برای زمینهسازی ظهور نمیکند، منتظر مثبت، شب و روز بر علم و معرفت و عمل خود میافزاید، خود را آماده ظهور مینماید و تلاش دارد تا خود را از سنخ منتظر کند.
چکیده سخن آنکه در انتظار مثبت، ایمان به غیب، گرایش به عدالت، تنفر از ظلم، اعتراف به حق و دعوت به خیر و صلاح نهفته است.
ج: دعا
در برخی روایات عمدهترین وظیفه عصر غیبت را دعا دانستهاند؛ ازجمله در توقیع اسحاقبن یعقوب که بهوسیله محمدبن عثمان دریافت شده است، فرمود: «و اکثروا الدعاء بتعجیل الفرج، فان ذلک فرجکم».
د: انقطاع
در روایتی از امام صادق(ع) میخوانیم که فرمود: «ان هذا الامر لایأتیکم الا بعد ایاس... همانا این امر (ظهور مهدی(عج) نمیآید شما را مگر پس از ناامیدی». و در روایت دیگری از امام رضا(ع) میفرماید: «فانه انما یجییء الفرج علی الیأس و قد کان الذین من قبلکم اصبر منکم». همانا فرج پس از ناامیدی میآید و کسانیکه پیش از شما بودند صابرتر از شما بودند.
این بدانمعنا است که تا بشریت چشم امید به قدرتهای غیرالهی داشته باشد، عطش عدالت مهدوی در او وجود ندارد و آنگونه که بایسته و شایسته است، مهدیجو و مهدیخواه نخواهد بود.
با توجه به آنچه گذشت، میتوان گفت: دیدگاه چهارم بیش از بقیه نظریهها قابل پذیرش است.
* عوامل زمینهساز ظهور
در این بخش از نوشتار، دوباره پرسش را اینگونه مطرح میکنیم که آیا در خصوص زمینهسازی برای ظهور، دلیلی وجود دارد؟
در پاسخ میتوان گفت: برخی از روایات به طور کلی بر این مطلب دلالت دارند؛ ازجمله روایتی که طبرانی و ابن ماجه از پیامبر(ص) نقل میکنند که فرمود: «یخرج ناس من المشرق فیوطئون للمهدی سلطانه». مردمی از مشرق خروج میکنند و زمینه حکومت مهدی(عج) را آماده میسازند. در روایت دیگری از امام صادق(ع) میخوانیم که درباره طولانی شدن عذاب بنیاسرائیل میفرماید: «فلما طال علی بنی اسرائیل العذاب ضجوا و بکوا الی الله اربعین صباحا فاوحی الله الی موسی و هارون یخلصهم من فرعون فحطّ عنهم سبعین و مأة سنة، [قال الراوی] فقال ابوعبدالله هکذا انتم لو فعلتم لفرج الله عنا، فاما اذ لمتکونوا فان الامر ینتهی الی منتهاه».
این روایت بهصراحت بیان میکند که اگر درست اقدام شود، میتوان طول غیبت را کاهش داد.
از نظر عقلایی نیز میتوان گفت: تشکیل حکومت جهانی با آن عظمت و شکوه، بهصورت دفعی هر چند محال نیست، اما دلیل عقلی یا نقلی معتبر بر چنین وقوعی نداریم. هر چند ممکن است خود ظهور بهدلیل عدم توقیت، بهطور «بغتة» و ناگهانی صورت گیرد اما قطعا نمیتوان گفت بدون هیچ زمینهای انجام میشود.
* نمونهای از آمادگیها
آیتالله مکارم شیرازی، درباره آمادگیهای لازم برای حکومت جهانی مینویسد: برای اینکه دنیا چنان حکومتی را پذیرا باشد، چند نوع آمادگی لازم است:
1. آمادگی فکری و فرهنگی: یعنی سطح افکار مردم جهان آنچنان بالا رود که بدانند مثلاً مسأله «نژاد» یا «مناطق مختلف جغرافیایی» مسأله قابل توجهی در زندگی بشر نیست و تقاوت رنگها و زبانها و سرزمینها نمیتواند بشر را از هم جدا سازد...
2. آمادگی اجتماعی: مردم جهان باید از ظلم و ستم و نظامات موجود خسته شوند، تلخی این زندگی مادی و یکبعدی را احساس کنند و حتی از اینکه ادامه اینراه یکبعدی ممکن است در آینده مشکلات کنونی را حل کند، مأیوس گردند.
3. آمادگیهای تکنولوژی و ارتباطی: بر خلاف آنچه بعضی میپندارند که رسیدن به مرحله تکامل اجتماعی و رسیدن به جهانی آکنده از صلح و عدالت، تنها با نابودی تکنولوژی جدید امکانپذیر است، وجود این صنایع پیشرفته نه تنها مزاحم یک حکومت عادلانه جهانی نخواهد بود، بلکه شاید بدون آن وصول به چنین هدفی محال باشد... معجزه، استثنایی است منطقی در نظام جاری طبیعت، برای اثبات حقانیت یک آیین آسمانی؛ نه برای اداره همیشگی نظام جامعه بتواند بار سنگین چنان اصلاحات وسیعی را به دوش بکشد.
این در درجه اول نیاز به بالا بردن سطح اندیشه و آگاهی و آمادگی روحی و فکری برای پیاده کردن آن برنامه عظیم نیاز دارد....
منتظر واقعی برای چنان برنامه مهمی نمیتواند نقش تماشاچی را داشته باشد.
مؤید این سخن، ادعیه عهد است که در آن گفته میشود: «اللهم انی اجدد فی صبیحة یومی هذا و ما عشت من ایامی عهدا و عقدا و بیعة له فی عنقی، لا احول عنها و لا ازول ابدا». از آن برنمیگردم و آنرا از بین نمیبرم.
اگر از یکسو آمادگی، شرط حضور و ظهور باشد و از سوی دیگر، این آمادگی به دست خود انسان صورت گیرد، طبیعی است که انسان میتواند در تعجیل ظهور نقش داشته باشد.
* نتیجهگیری
از آنچه گذشت، چنین استفاده میشود که عمدهترین وظیفه هواخواهان برای زمینهسازی امر ظهور و تعجیل در فرج عبارت است از:
1. دعا با شرائط ویژه؛ «و اکثروا الدعاء بتعجیل الفرج، فان ذلک فرجکم»
2. ایمان و تقوا؛ «و لو ان اهل القری آمنوا و اتقوا لفتحنا علیهم برکات من السماء و الارض»
3. دوری از گناه؛ «فما یحبسنا عنهم الا ما یتصل بنا مما نکرهه»
4. تقرب؛ «و قالوا آمنا به و انی لهم التناوش من مکان بعید»
5. نومیدی؛ «ان هذا الامر لایأتیکم الا بعد ایاس» و «فانه انما یجییء الفرج علی الیأس و قد کان الذین من قبلکم اصبر منکم».
6. انتظار واقعی؛ «اذا افتقدوا حجة الله فلمیظهر لهم و حجب عنهم فلمیعلموا بمکانه فعندها فلیتوقعوا الفرج صباحا و مساءً».
7. دعوت به دین خدا؛ «المنتظرون لظهوره... اولئک المخلصون حقا و شیعتنا صدقا و الدعاة الی دین الله سرا و جهرا»
8. همدل شدن دوستان؛ «و لو ان اشیاعنا و فقهم الله علی اجتماع من القلوب فی الوفاء بالعهد علیهم، لما تأخر عنهم الیمن بلقائنا و لتعجلت لهم السعادة بمشاهدتنا»
9. سازماندهی و آماده شدن
10. تشکیل حکومت تمهیدی