تقدیم به قهرمانان سرافراز
تقدیم به قهرمانان سرافراز
سالهای طولانی سخت فراق آکنده از دردهای جسمی و روحی را به عشق دیدار دوباره رویش با شکیبایی بینظیر تحمل کردند؛ اما وقتی آمدند جماران را از وجودش خالی یافتند و به یکباره تمام زخمهای روح و پیکرشان سر باز کرد و این بار التیام پیدا نمیکرد، مگر با مرهم شنیدن صدا و دیدن سیمای خلف صالح امام راحل که محکم و با استقامت با پرچم برافراشته در راه امام از قفس تن رهیده گام برمیداشت؛ امام خامنهای(مدظلهالعالی) همانگونه که جای امام عزیز را در دل مردم بیتاب از رحلت امام پر کرده بود، تصویر حقیقی از امام برای آزادگانی بود که به شوق دیدار امامشان رو به وطن نهاده بودند
امروز مصادف با 26 مرداد، سالروز بازگشت آزادگان سرافراز به میهن اسلامی است. آزادگان عزیز، روز 26 مرداد 1369 دو هفته پس از اینکه ارتش بعث عراق کویت را اشغال کرد و دو روز پس از اینکه صدام معدوم و ملعون در نامهای به هاشمیرفسنجانی، رئیسجمهور وقت ایران، دوباره به معاهده 1975 الجزایر تن داد و شرایط ایران برای پایان جنگ را پذیرفت و متعهد شد از مرزهای ایران عقبنشینی کند و آزادگان ایرانی را از اسارت آزاد سازد، آزاد شدند و سرافراز و سربلند پس از سالهای طولانی و پرمشقت به ایران اسلامی بازگشتند. آنان پس از بازگشت وقتی این جملات را از زبان امام خامنهای (مدظلهالعالی) شنیدند: «یکی از چیزهایی که شما را، دلهایتان را زنده نگه میداشت، پرامید نگه میداشت، یاد آن چهره و روحیه پرصلابت امام عزیزمان بود، آن بزرگوار هم خیلی به یاد اسرا بودند. حال پدری را که فرزندانش به این شکل از او دور شده باشند، راحت میشود فهمید... شما در دوران اسارت، شرایط سختی را گذراندید؛ اما درعینحال، با حفظ دین و اعتقادات و دلبستگی خود به اسلام، امام و انقلاب، موجب افتخار و آبرومندی ملت خود در برابر دشمن شدید.» به یاد این پاسخ حضرت امام(ره) به نامه یکی از خودشان افتادند که در اسارت صدامیان بود. امام در پاسخ چنین نوشتند: «فرزند بسیار عزیزم! از نامه دلسوزانه شما بسیار متأثر گردیدم. من ناراحتی شما عزیزان در بند را احساس میکنم، شما هم ناراحتی پدرتان را که فرزندان عزیزش دور از وطن هستند، احساس کنید. عزیزان من! سید و مولای همه ما حضرت موسیبنجعفر(ع) بیش از همه شماها و ماها در رنج و گوشه زندان به سر بردند. برای اسلام عزیزش صبر کنید. خداوند فرج را انشاءالله نزدیک مینماید و پدر پیر شما را با دیدن شما شاد میفرماید. به همه عزیزان در بند اسلام سلام مرا برسانید. من از دعای خیر فراموشتان نمیکنم. خداحافظ شما باشد».
حق چنین امامی است که مریدانی، مانند این بسیجی پانزده ساله داشته باشد که وقتی افسر عراقی از او که تنی مجروح داشت، پرسید: چهاندازه پدر و مادرت را دوست داری؟ گفت: به اندازه چشمانم. پرسید خوب تو که بسیجی هستی، رهبرت خمینی را چقدر دوست داری؟ پاسخ داد: امام خمینی قلب من است، او را به اندازه قلبم دوست دارم. انسان بدون چشم میتواند زندگی کند، اما زندگی بدون قلب، ممکن نیست. شاید سخن این بسیجی جلوهای درخشان از حقیقت این کلام امام خامنهای (مدظلهالعالی) باشد که درباره آزادگان فرمودند: «سازندگی زندان و اسارت، سازندگی مخصوصی است، آن را در جای دیگر نمی شود پیدا کرد». امروز روزی است که باید به همراه همه آزادگان قهرمان از سید و مرشد آزادگان، مرحوم حجتالاسلاموالمسلمین علیاکبر ابوترابی یاد کنیم که بزرگترین موهبت خداوند برای آزادگان در دوران حساسی بود که به همچون او نیاز مبرم و جدی داشتند. آزادگان سربلند آمدید، سربلند بمانید. انشاءالله